«از همون اولشم اهل سفر

از همون اولشم رها بودی
از همون اولشم کبوترِ
صحن و گنبد امام رضا بودی

حتی مرگم نتونست که خنده رو
از رو لب‌های قشنگت بگیره
با لب تشنه، تو و صحرای منا
جون دادی، الهی مادر بمیره

بیا اینبار واسه این دل تنگ
واسه این چشای ابری بخون
بیا ای قاری خوش صدای من
واسه مادر آیه صبری بخون

چرا ساکتی؟ بخون تا با صدات
تا خدا، تا آسمونا بپرم
کی تونست اینجوری پرپرت کنه؟
از نفس کی تو رو انداخت پسرم؟

هاجرم، هاجر بی قراری که،
دیگه اسماعیلشو نمی‌بینه
محسنم! دیگه چطوری گوش بدم
بعد تو به روضه‌های مدینه

ما فقط روضه‌ها رو شنیدیم و
تو خودت تو قلب ماجرا بودی
شنیدم که راهو بستن روی تو،
شنیدم که زیر دست و پا بودی

یوسفم! گرگایی داره اونورا
که نشستن به کمین پیرهنت
گل من! دینه اونا، کینه شونه
نقشه‌ها دارن برای چیدنت

با شهادتِ میون غربتت
یه نهیب به غیرت ماها زدی
میدونم با نفسای آخرت
مهدی فاطمه رو صدا زدی»


وارث